با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Angora

    æŋˈɡɔːrə æŋˈɡɔːrə æŋˈɡɔːrə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    (پارچه پشم) آنگورا، آنقوره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - She made a cozy sweater using angora for added warmth.
    - او یک ژاکت نرم با استفاده از پارچه‌ی آنگورا برای گرمای بیشتر دوخت.
    - The feel of the angora scarf against her skin was delightful.
    - احساس روسری آنگورا روی پوستش دل‌پذیر بود.
    noun uncountable
    نخی از پشم خرگوش یا بز (برای بافندگی)، نخ آنگورا، نخ آنقوره
    - I bought a skein of angora to knit a scarf.
    - من یک کلاف نخ‌ آنگورا خریدم تا روسری ببافم.
    - The softness of the angora yarn made it perfect for baby blankets.
    - نرمی نخ آنگورا آن را برای پتوهای کودک عالی کرده است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد angora

    1. noun Domestic breed of rabbit with long white silky hair
      Synonyms: angora rabbit, angora goat
    2. noun A long-haired breed of cat similar to the Persian cat
      Synonyms: angora cat
    3. noun The capital of Turkey; located in west-central Turkey; it was formerly known as Angora and is the home of Angora goats
      Synonyms: ankara, Turkish capital, capital of Turkey

    ارجاع به لغت angora

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «angora» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/angora

    لغات نزدیک angora

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند