جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Caps

گذشته‌ی ساده:

capped

شکل سوم:

capped

وجه وصفی حال:

capping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

(capital letters) حروف بزرگ

The email was difficult to read because it was written entirely in caps.

خواندن این ایمیل دشوار بود زیرا به‌طور کامل با حروف بزرگ نوشته شده بود.

Please make sure to use caps at the beginning of each sentence.

لطفاً در ابتدای هر جمله حتماً از حروف بزرگ استفاده کنید.

(capsule) کپسول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The doctor prescribed me some antibiotic caps to take for my infection.

دکتر چند کپسول آنتی‌بیوتیک برای درمان عفونت من تجویز کرد.

I take two caps every morning to help with my allergies.

من هر روز صبح دو کپسول می‌خورم تا آلرژی‌ام برطرف شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caps

verb to reach or bring to a climax

Synonyms:

completes covers passes tops arrests climaxes consummates exceeds surpasses outdoes excels betters bests peaks crowns culminates tips seizes corks trumps

verb to extend over the surface of

Synonyms:

covers spreads overlays blankets

noun capsule

Synonyms:

pills doses

noun a protective covering that is part of a plant

Synonyms:

top roofs lids crowns heights crests peaks hoods ceilings summits stoppers apices vertexes sombreros trilbies

verb to put a topping on

Synonyms:

top crowns

noun the upper part of a column that supports the entablature

Synonyms:

capitals

noun (dentistry) dental appliance consisting of an artificial crown for a broken or decayed tooth

Synonyms:

crowns jackets

ارجاع به لغت caps

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «caps» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caps

لغات نزدیک caps

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!