فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cut Down

ˈkətˈdaʊn ˈkʌt.daʊn

گذشته‌ی ساده:

cut down

شکل سوم:

cut down

سوم‌شخص مفرد:

cuts down

وجه وصفی حال:

cutting down

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive

کم کردن، کاهش دادن، تقلیل دادن

We should cut down on our use of plastic bags.

ما باید استفاده از کیسه‌های پلاستیکی را کاهش دهیم.

I need to cut down on my caffeine intake.

من باید مصرف کافئینم را کم کنم.

phrasal verb verb - transitive B2

به زمین انداختن، نقش بر زمین کردن، قطع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We need to cut down this dead tree.

باید این درخت مرده را بیندازیم.

The lumberjack had to cut down several trees to clear a path through the forest.

چوب‌بر مجبور شد چندین درخت را قطع کند تا مسیری را از میان جنگل باز کند.

verb - transitive

کشتن، به خاک‌وخون افکندن

The sniper cut down the enemy soldiers.

تک‌تیرانداز سربازان دشمن را کشت.

The car accident cut down the pedestrian.

تصادف خودرو عابر پیاده را از پا درآورد.

verb - transitive

تعمیر کردن، بازسازی کردن

The homeowner chose to cut down the bulky furniture in the bedroom to create more space.

صاحب‌خانه تصمیم گرفت برای ایجاد فضای بیشتر، مبلمان بزرگ اتاق‌خواب را تعمیر کند.

To update the kitchen, they are planning to cut down on the cabinets.

برای جدید کردن آشپزخانه، آن‌ها قصد دارند کابینت‌ها را بازسازی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut down

  1. transitive verb fell
    Synonyms:
    kill slay slaughter massacre dispatch mow down mow level hew lop raze
    Antonyms:
    plant
  1. intransitive verb bring down by cutting

ارجاع به لغت cut down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cut-down

لغات نزدیک cut down

پیشنهاد بهبود معانی