گذشتهی ساده:
got awayوجه وصفی حال:
getting awayفرار کردن، گریختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The cat tried to get away from the dog.
گربه سعی کرد از سگ فرار کند.
The prisoner managed to get away from the guards during the chaos.
زندانی در جریان هرجومرج موفق شد از دست نگهبانان بگریزد.
رفتن (برای استراحت یا تعطیلات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let's get away from the city this weekend.
بیایید این آخر هفته از شهر برویم.
It's time to get away from the city and take a break in the countryside.
وقت آن است که از شهر بروید و در ییلاقات استراحت کنید.
انگلیسی بریتانیایی برو بابا (برای بیان ناباوری یا بدبینی)
Get away! I can't believe you actually won the lottery!
برو بابا! نمیتونم باور کنم که واقعاً برندهی لاتاری شدهای!
Get away, you're telling me you saw a UFO last night?
برو بابا، داری بهم میگی که دیشب بشقابپرنده دیدی؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get away» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-away