گذشتهی ساده:
went alongشکل سوم:
gone alongسومشخص مفرد:
goes alongوجه وصفی حال:
going alongانگلیسی بریتانیایی سرزده رفتن، بدون برنامهریزی رفتن
I decided to go along to the party last minute.
در آخرین لحظه تصمیم گرفتم به مهمانی بروم.
She asked if I wanted to go along to the concert with her.
پرسید که آیا میخواهم با او به کنسرت بروم؟
موافق بودن، موافقت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She usually goes along with whatever her friends suggest.
او معمولاً با هر چیزی را که دوستانش پیشنهاد میکنند، موافقت میکند.
He tends to go along with popular opinions to avoid conflict.
او تمایل دارد با نظرات عمومی موافق باشد تا از تعارض جلوگیری کند.
همراه شدن، همراهی کردن
They will go along with the new rules to ensure compliance.
آنها با قوانین جدید همراه خواهند شد تا از رعایتشان اطمینان حاصل کنند.
We decided to go along with the original plan despite the changes.
تصمیم گرفتیم با وجود تغییرات با طرح اولیه همراه شویم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «go along» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-along