فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Go Out

ɡoʊ aʊt ɡəʊ aʊt

گذشته‌ی ساده:

went out

شکل سوم:

gone out

سوم‌شخص مفرد:

goes out

وجه وصفی حال:

going out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive A1

بیرون رفتن (از اتاق یا خانه) (به‌ویژه برای تفریح یا فعالیتی خاص)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

I need to go out and buy some groceries.

من باید برم بیرون و مواد غذایی بخرم.

They decided to go out and explore the city.

تصمیم گرفتند بیرون بروند و شهر را بگردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She always likes to go out and meet new people.

او همیشه دوست دارد بیرون برود و با افراد جدید آشنا شود.

I need to go out and get some fresh air.

باید برم بیرون و هوای تازه بخورم.

The kids are excited to go out and play in the park.

بچه‌ها برای بیرون رفتن و بازی در پارک هیجان‌زده هستند.

phrasal verb verb - intransitive

با هم بودن (داشتن رابطه‌ی عاشقانه و معمولاً جنسی با کسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I heard that Sarah and Tom are going out.

شنیدم که سارا و تام با هم هستند.

Are you two still going out, or did you break up?

آیا شما دو نفر هنوز با هم هستید یا از هم جدا شدید؟

phrasal verb verb - intransitive

پایین رفتن، عقب نشستن، پس کشیدن (جریان آب)

The sea level will go out in the afternoon.

سطح دریا بعدازظهر پایین می‌رود.

We can go out for a walk on the beach once the tide goes out.

پس از عقب نشستن جزرومد می‌توانیم برای پیاده‌روی در ساحل بیرون برویم.

phrasal verb verb - intransitive

خاموش شدن (آتش و چراغ و غیره)

The street lamp went out during the storm.

چراغ خیابان هنگام طوفان خاموش شد.

The candle went out.

شمع خاموش شد.

phrasal verb verb - intransitive

انگلیسی بریتانیایی ورزش حذف شدن، کنار رفتن (از رقابت)

Iran national football team went out in the semifinal of AFC Asian Cup Qatar 2023™.

تیم ملی فوتبال ایران در مرحله‌ی نیمه‌نهایی جام ملت‌های آسیا ۲۰۲۳ قطر حذف شد.

Despite their best efforts, the team went out in the first round of the tournament.

این تیم علی‌رغم تلاش‌هایش در دور اول مسابقات حذف شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The team's lack of preparation and coordination led them to go out of the competition early on.

ناآمادگی و ناهماهنگی تیم باعث شد تا زودتر از دور مسابقات کنار بروند.

phrasal verb verb - intransitive

تمام شدن، به پایان رسیدن، پایان یافتن (سال و ماه)

The year is about to go out.

سال دارد تمام می‌شود.

The month is going out faster than I expected.

این ماه سریع‌تر از چیزی که انتظار داشتم دارد به پایان می‌رسد.

phrasal verb verb - intransitive

استعفا کردن، کناره‌گیری کردن

The professor announced his plans to go out at the end of the semester.

استاد برنامه‌اش برای استعفا در پایان ترم را اعلام کرد.

The politician was forced to go out.

این سیاستمدار مجبور به کناره‌گیری شد.

phrasal verb verb - intransitive

از مد افتادن، دمده شدن (لباس)

It's time to clean out my closet and get rid of all the clothes that have gone out.

وقت آن است که کمدم را تمیز کنم و از شر تمام لباس‌هایی که از مد افتاده‌اند خلاص شوم.

I need to update my wardrobe because most of my clothes are going out.

باید لباس‌هایم را به‌روز کنم زیرا بیشتر لباس‌هایم دارند دمده می‌شوند.

phrasal verb verb - intransitive

آخرین کارت را رو کردن (در بازی)، آخرین دست را بازی کردن

The player confidently went out, knowing she had the winning card in her hand.

این بازیکن با اطمینان از اینکه کارت برنده را در دست دارد آخرین کارت را رو کرد.

He knew he had to go out with a strong card in order to secure his victory.

او می‌دانست که باید با یک کارت قوی آخرین دست را بازی کند تا پیروزی‌اش را تضمین کند.

phrasal verb verb - intransitive

اعتصاب کردن، دست از کار کشیدن

The workers decided to go out.

کارگران تصمیم گرفتند اعتصاب کنند.

The teachers threatened to go out if their demands for smaller class sizes were not met.

معلمان تهدید کردند که در صورت برآورده نشدن خواسته‌هایشان برای داشتن کلاس‌های کوچک‌تر، دست از کار خواهند کشید.

phrasal verb verb - intransitive

سیاست سقوط کردن، از قدرت افتادن (دولت و حکومت)

The economic crisis caused the state to go out and be replaced by a new administration.

بحران اقتصادی باعث شد که دولت سقوط کند و یک دولت جدید جایگزین شود.

The government's corruption scandal caused it to go out.

رسوایی فساد حکومت باعث از قدرت افتادن آن شد.

phrasal verb verb - intransitive

نامزد شدن، داوطلب شدن، کاندیدا شدن

I decided to go out for the student council election.

تصمیم گرفتم برای انتخابات شورای دانش‌آموزی نامزد شوم.

He plans to go out for the job of mayor.

او قصد دارد برای شغل شهردار کاندیدا شود.

phrasal verb verb - intransitive

منتشر شدن، پخش شدن، توزیع شدن (اعلامیه و غیره)

The announcement will go out on social media.

این اطلاعیه در شبکه‌های اجتماعی منتشر خواهد شد.

The news of the product recall quickly went out across social media platforms.

خبر فراخوان این محصول به‌سرعت در سراسر شبکه‌های اجتماعی پخش شد.

phrasal verb verb - intransitive

پخش شدن (برنامه‌ی تلویزیونی یا رادیویی)

The new episode of my favorite TV show will go out tonight.

قسمت جدید برنامه‌ی تلویزیونی محبوب من امشب پخش می‌شود.

The documentary will go out next week.

این مستند هفته‌ی آتی پخش خواهد شد.

phrasal verb verb - intransitive

بیهوش شدن، به خواب رفتن

I can't wait to go out and get some rest tonight.

بی‌صبرانه منتظرم تا امشب به خواب بروم و کمی استراحت کنم.

The medication made me go out almost instantly.

این دارو باعث شد تقریباً فوراً بیهوش شوم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go out

  1. phrasal verb become extinguished
    Synonyms:
    die cease expire burn out stop shining fade out die out dim become dark darken flicker
    Antonyms:
    inflame
  1. phrasal verb leave
    Synonyms:
    depart exit walk out go on strike decamp
    Antonyms:
    enter arrive come back
  1. phrasal verb leave one's abode to go to public places
  1. phrasal verb be eliminated from a competition
  1. phrasal verb discard or meld all the cards in one's hand
  1. phrasal verb become out of fashion
  1. phrasal verb have a romantic relationship (one that involves going out together on dates)
  1. phrasal verb fail
  1. phrasal verb resign

Phrasal verbs

go out for

کاندید شدن، درخواست دادن

همدردی کردن

go out with

قرار عاشقانه گذاشتن

go out to

احساس همدردی کردن

Collocations

go out of business

(شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)

go out (or escape) with a hiss

هیس‌هیس‌کنان (یا با صدای فس) از چیزی خارج شدن (مثل باد از بادکنک سوراخ)

Idioms

go out of one's way

به‌عمد کاری را انجام دادن، کوشیدن، فعالیت فوق‌العاده کردن

ارجاع به لغت go out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-out

لغات نزدیک go out

پیشنهاد بهبود معانی