گذشتهی ساده:
went outشکل سوم:
gone outسومشخص مفرد:
goes outوجه وصفی حال:
going outبیرون رفتن (از اتاق یا خانه) (بهویژه برای تفریح یا فعالیتی خاص)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
I need to go out and buy some groceries.
من باید برم بیرون و مواد غذایی بخرم.
They decided to go out and explore the city.
تصمیم گرفتند بیرون بروند و شهر را بگردند.
She always likes to go out and meet new people.
او همیشه دوست دارد بیرون برود و با افراد جدید آشنا شود.
I need to go out and get some fresh air.
باید برم بیرون و هوای تازه بخورم.
The kids are excited to go out and play in the park.
بچهها برای بیرون رفتن و بازی در پارک هیجانزده هستند.
با هم بودن (داشتن رابطهی عاشقانه و معمولاً جنسی با کسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I heard that Sarah and Tom are going out.
شنیدم که سارا و تام با هم هستند.
Are you two still going out, or did you break up?
آیا شما دو نفر هنوز با هم هستید یا از هم جدا شدید؟
پایین رفتن، عقب نشستن، پس کشیدن (جریان آب)
The sea level will go out in the afternoon.
سطح دریا بعدازظهر پایین میرود.
We can go out for a walk on the beach once the tide goes out.
پس از عقب نشستن جزرومد میتوانیم برای پیادهروی در ساحل بیرون برویم.
خاموش شدن (آتش و چراغ و غیره)
The street lamp went out during the storm.
چراغ خیابان هنگام طوفان خاموش شد.
The candle went out.
شمع خاموش شد.
انگلیسی بریتانیایی ورزش حذف شدن، کنار رفتن (از رقابت)
Iran national football team went out in the semifinal of AFC Asian Cup Qatar 2023™.
تیم ملی فوتبال ایران در مرحلهی نیمهنهایی جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳ قطر حذف شد.
Despite their best efforts, the team went out in the first round of the tournament.
این تیم علیرغم تلاشهایش در دور اول مسابقات حذف شد.
The team's lack of preparation and coordination led them to go out of the competition early on.
ناآمادگی و ناهماهنگی تیم باعث شد تا زودتر از دور مسابقات کنار بروند.
تمام شدن، به پایان رسیدن، پایان یافتن (سال و ماه)
The year is about to go out.
سال دارد تمام میشود.
The month is going out faster than I expected.
این ماه سریعتر از چیزی که انتظار داشتم دارد به پایان میرسد.
استعفا کردن، کنارهگیری کردن
The professor announced his plans to go out at the end of the semester.
استاد برنامهاش برای استعفا در پایان ترم را اعلام کرد.
The politician was forced to go out.
این سیاستمدار مجبور به کنارهگیری شد.
از مد افتادن، دمده شدن (لباس)
It's time to clean out my closet and get rid of all the clothes that have gone out.
وقت آن است که کمدم را تمیز کنم و از شر تمام لباسهایی که از مد افتادهاند خلاص شوم.
I need to update my wardrobe because most of my clothes are going out.
باید لباسهایم را بهروز کنم زیرا بیشتر لباسهایم دارند دمده میشوند.
آخرین کارت را رو کردن (در بازی)، آخرین دست را بازی کردن
The player confidently went out, knowing she had the winning card in her hand.
این بازیکن با اطمینان از اینکه کارت برنده را در دست دارد آخرین کارت را رو کرد.
He knew he had to go out with a strong card in order to secure his victory.
او میدانست که باید با یک کارت قوی آخرین دست را بازی کند تا پیروزیاش را تضمین کند.
اعتصاب کردن، دست از کار کشیدن
The workers decided to go out.
کارگران تصمیم گرفتند اعتصاب کنند.
The teachers threatened to go out if their demands for smaller class sizes were not met.
معلمان تهدید کردند که در صورت برآورده نشدن خواستههایشان برای داشتن کلاسهای کوچکتر، دست از کار خواهند کشید.
سیاست سقوط کردن، از قدرت افتادن (دولت و حکومت)
The economic crisis caused the state to go out and be replaced by a new administration.
بحران اقتصادی باعث شد که دولت سقوط کند و یک دولت جدید جایگزین شود.
The government's corruption scandal caused it to go out.
رسوایی فساد حکومت باعث از قدرت افتادن آن شد.
نامزد شدن، داوطلب شدن، کاندیدا شدن
I decided to go out for the student council election.
تصمیم گرفتم برای انتخابات شورای دانشآموزی نامزد شوم.
He plans to go out for the job of mayor.
او قصد دارد برای شغل شهردار کاندیدا شود.
منتشر شدن، پخش شدن، توزیع شدن (اعلامیه و غیره)
The announcement will go out on social media.
این اطلاعیه در شبکههای اجتماعی منتشر خواهد شد.
The news of the product recall quickly went out across social media platforms.
خبر فراخوان این محصول بهسرعت در سراسر شبکههای اجتماعی پخش شد.
پخش شدن (برنامهی تلویزیونی یا رادیویی)
The new episode of my favorite TV show will go out tonight.
قسمت جدید برنامهی تلویزیونی محبوب من امشب پخش میشود.
The documentary will go out next week.
این مستند هفتهی آتی پخش خواهد شد.
بیهوش شدن، به خواب رفتن
I can't wait to go out and get some rest tonight.
بیصبرانه منتظرم تا امشب به خواب بروم و کمی استراحت کنم.
The medication made me go out almost instantly.
این دارو باعث شد تقریباً فوراً بیهوش شوم.
قرار عاشقانه گذاشتن
احساس همدردی کردن
(شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)
go out (or escape) with a hiss
هیسهیسکنان (یا با صدای فس) از چیزی خارج شدن (مثل باد از بادکنک سوراخ)
بهعمد کاری را انجام دادن، کوشیدن، فعالیت فوقالعاده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «go out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-out