فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Horseshoe

ˈhɔːrsʃuː ˈhɔːsʃuː

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نعل (اسب)

The old horseshoe had to be replaced with a new one for the upcoming race.

نعل اسب قدیمی برای مسابقه‌ی آتی باید با نعل جدید جایگزین می‌شد.

The blacksmith shaped the horseshoe.

آهنگر نعل را شکل داد.

noun plural

انگلیسی آمریکایی نعل‌اندازی، پرتاب نعل (نوعی بازی) (horseshoes)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Let's play horseshoes at the backyard.

بیا توی حیاط خلوت نعل‌اندازی بازی کنیم.

We set up the horseshoes game in the park.

بازی پرتاب نعل را در پارک راه انداختیم.

noun

نعل‌اسبی، هر چیز نعل‌مانند

From the lookout point, we could see the entire horseshoe bay.

از نقطه‌ی دیدبانی، می‌توانستیم کل خور نعل‌اسبی را ببینیم.

A horseshoe of hills surrounded the city.

تپه‌های نعل‌مانند دور شهر را فرا گرفته بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horseshoe

  1. noun U-shaped plate nailed to underside of horse's hoof
    Synonyms:
    shoe

ارجاع به لغت horseshoe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horseshoe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horseshoe

لغات نزدیک horseshoe

پیشنهاد بهبود معانی