فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Horseshoe

ˈhɔːrsʃuː ˈhɔːsʃuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    نعل (اسب)
    • - The old horseshoe had to be replaced with a new one for the upcoming race.
    • - نعل اسب قدیمی برای مسابقه‌ی آتی باید با نعل جدید جایگزین می‌شد.
    • - The blacksmith shaped the horseshoe.
    • - آهنگر نعل را شکل داد.
  • noun plural
    انگلیسی آمریکایی نعل‌اندازی، پرتاب نعل (نوعی بازی) (horseshoes)
    • - Let's play horseshoes at the backyard.
    • - بیا توی حیاط خلوت نعل‌اندازی بازی کنیم.
    • - We set up the horseshoes game in the park.
    • - بازی پرتاب نعل را در پارک راه انداختیم.
  • noun
    نعل‌اسبی، هر چیز نعل‌مانند
    • - From the lookout point, we could see the entire horseshoe bay.
    • - از نقطه‌ی دیدبانی، می‌توانستیم کل خور نعل‌اسبی را ببینیم.
    • - A horseshoe of hills surrounded the city.
    • - تپه‌های نعل‌مانند دور شهر را فرا گرفته بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد horseshoe

  1. noun U-shaped plate nailed to underside of horse's hoof
    Synonyms: shoe

ارجاع به لغت horseshoe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horseshoe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horseshoe

لغات نزدیک horseshoe

پیشنهاد بهبود معانی