نعل (اسب)
The old horseshoe had to be replaced with a new one for the upcoming race.
نعل اسب قدیمی برای مسابقهی آتی باید با نعل جدید جایگزین میشد.
The blacksmith shaped the horseshoe.
آهنگر نعل را شکل داد.
انگلیسی آمریکایی نعلاندازی، پرتاب نعل (نوعی بازی) (horseshoes)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let's play horseshoes at the backyard.
بیا توی حیاط خلوت نعلاندازی بازی کنیم.
We set up the horseshoes game in the park.
بازی پرتاب نعل را در پارک راه انداختیم.
نعلاسبی، هر چیز نعلمانند
From the lookout point, we could see the entire horseshoe bay.
از نقطهی دیدبانی، میتوانستیم کل خور نعلاسبی را ببینیم.
A horseshoe of hills surrounded the city.
تپههای نعلمانند دور شهر را فرا گرفته بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horseshoe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horseshoe