Limbic System

    ˈlɪmbɪk ˌsɪstəm ˈlɪmbɪk ˌsɪstəm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun phrase singular countable
    کالبدشناسی دستگاه لیمبیک، سامانه‌ی عصبی-احساسی (زندگی هیجانی، عمدتاً در سامانه‌ی لیمبیک جا داده شده و در تشکیل حافظه نقش عمده‌ای دارد.)
    لغات مرتبط با کالبدشناسی (آناتومی) در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The amygdala is a key component of the limbic system.
    - بادامه‌ی مغز جز کلیدی دستگاه لیمبیک است.
    - The limbic system plays a crucial role in regulating emotions and memory.
    - دستگاه لیمبیک نقش مهمی در تنظیم احساسات و حافظه دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت limbic system

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «limbic system» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/limbic-system

    لغات نزدیک limbic system

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند