مشتق به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• واژه‌ای که از واژه‌ی دیگری گرفته شده است، ریشه‌گیری

• فونتیک فارسی

  moshtagh(gh)

• اسم
  دستور زبان derived word, derivation
  • - cat مشتق کلمه‌ی لاتین cattus است.

  • - "Cat" is a derivation of the Latin word "cattus."

  • - معلم از دانش‌آموزان خواست تا کلمات مشتق را شناسایی کنند.

  • - The teacher asked the students to identify the derived words.

• چیزی که از چیز دیگری آمده و از آن جدا شده است

• فونتیک فارسی

  moshtagh(gh)

• اسم
  derivative
  • - شیمی‌دان مشتق جدیدی از این ترکیب را سنتز کرد.

  • - The chemist synthesized a new derivative of the compound.

  • - محصول جدید مشتق اختراع اصلی ما است.

  • - The new product is a derivative of our original invention.

• یافتن خط مماس در یک نقطه از منحنی

• فونتیک فارسی

  moshtagh(gh)

• اسم
  ریاضی derivative, derived
  • - مشتق تابع ثابت همیشه صفر است.

  • - The derivative of a constant function is always zero.

  • - مشتق تابع با استفاده از قانون زنجیره‌ای محاسبه شد.

  • - The derivative of the function was calculated using the chain rule.