شکل نوشتاری دیگر این لغت: کثافات
impurity, dirt, dirtiness, mess, filth, foulness, scum, soil, filthiness, grime, crud, squalor, shit, squalidness, muck, smudge, grubbiness
دستانت پر از کثافت است؛ برو آنها را بشور.
Your hands are full of filth; go wash them!
او روی کثافت گوسفند پا گذاشت.
She stepped on sheep dirt.
عامیانه crud, scumbag
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او آدم کثافتی است و همیشه در مورد دیگران غیبت و شایعهپراکنی میکند.
She's such a crud person, always gossiping about others and spreading rumors.
برو گم شو، کثافت!
Get lost, you scumbag!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کثافت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کثافت