امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Choreography

    ˌkɔːriˈɑːɡrəfi ˌkɒriˈɒɡrəfi / / ˌkɔː-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      choreographies

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    رقص‌آرایی، هنر رقص، رقص به خصوص در تئاتر و غیره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The choreography of this musical film was superb.
    - رقص‌آرایی این فیلم موزیکال عالی بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد choreography

    1. noun A show involving artistic dancing
      Synonyms: composition, stage dancing, dancing

    ارجاع به لغت choreography

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «choreography» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/choreography

    لغات نزدیک choreography

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند