گذشتهی ساده:
choreographedشکل سوم:
choreographedسومشخص مفرد:
choreographsوجه وصفی حال:
choreographingطرح رقص یا بالت را ریختن، درحال رقص یا بالت بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The workers' strike and uprising had been choreographed beforehand.
اعتصاب و بلوای کارگران از قبل طرحریزی شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «choreograph» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/choreograph