با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    DB

    diː.biː dɪ.ˈbiː
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation
    فیزیک دسی‌بل (decibel)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The noise at the construction site measured around 80 dB.
    - سروصدای محل ساخت‌و ساز حدود ۸۰ دسی‌بل اندازه‌گیری شد.
    - The car's stereo system boasts an impressive output of 120 dB.
    - سیستم استریوی این خودرو خروجی چشمگیر ۱۲۰ دسی‌بل دارد.
    symbol uncountable
    شیمی عنصر شیمیایی (Db) دوبنیم، عنصر دوبنیم (نماد شیمیایی عنصر Dubnium)
    لیست لغات شیمی در انگلیسی
    - Db is a synthetic element with the atomic number 105.
    - دوبنیم یک عنصر مصنوعی با عدد اتمی ۱۰۵ است.
    - Db has a very short half-life.
    - دوبنیم نیمه‌عمر بسیار کوتاهی دارد.
    abbreviation
    دفتر روزانه (DB) (daybook)
    - Don't forget to record all your important tasks and appointments in the DB.
    - فراموش نکنید که تمام وظایف و قرارهای مهم خود را در دفتر روزانه ثبت کنید.
    - A good DB helps me prioritize tasks.
    - دفتر روزانه‌ی خوب به من کمک می‌کند تا وظایف را اولویت‌بندی کنم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد dB

    1. A logarithmic unit of sound intensity; 10 times the logarithm of the ratio of the sound intensity to some reference intensity
      Synonyms: dubnium, decibel, hahnium, element 105, atomic number 105

    ارجاع به لغت dB

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dB» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/db

    لغات نزدیک dB

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی