گذشتهی ساده:
hotdoggedشکل سوم:
hotdoggedسومشخص مفرد:
hotdogsوجه وصفی حال:
hotdoggingشکل جمع:
hot dogsشکل نوشتاری این لغت از معنای دوم به بعد: hot dog
انگلیسی آمریکایی خودنمایی کردن (بهویژه در مسابقه و غیره برای جلب توجه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The surfer hotdogged on the massive wave.
موجسوار روی موج عظیم خودنمایی میکرد.
He loved to hotdog at the local skate park.
او عاشق خودنمایی در پارک اسکیت محلی بود.
غذا و آشپزی هاتداگ، سوسیس (دودی نازک پختهشده از گوشت گاو یا گوساله یا خوک در یک پوشش رودهی گوسفند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I ordered a hot dog at the baseball game.
در بازی بیسبال هاتداگ سفارش دادم.
I added ketchup and mustard to my hot dog.
سس کچاپ و خردل را به هاتداگم زدم.
انگلیسی آمریکایی خودنما (آدم) (بهویژه در مسابقه و غیره برای جلب توجه)
The hot dog's smooth moves on the snowboard left the crowd in awe.
حرکات نرم این آدم خودنما روی اسنوبرد، جمعیت را شگفتزده کرد.
The hot dog impressed everyone at the ski resort.
این آدم خودنما همه را در پیست اسکی تحتتأثیر قرار داد.
به، بهبه، چه عالی (برای ابراز تأیید یا رضایت)
Hot dog, what a delicious meal!
به! چه غذای خوشمزهای!
Hot dog, that movie was amazing!
بهبه، فیلم فوقالعاده بود!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hotdog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hot-dog