امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Mathematical

    ˌmæθəˈmætɪkl ˌmæθəˈmætɪkl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more mathematical

    • صفت عالی:

      most mathematical

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    وابسته به ریاضیات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    adjective
    ریاضی
    - a mathematical textbook
    - کتاب درسی ریاضیات
    - the mathematical center of the target
    - مرکز دقیقاً حساب‌شده‌ی هدف
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد mathematical

    1. adjective concerning manipulation of numbers
      Synonyms: algebraic, algorithmic, analytical, arithmetical, computative, geometrical, math, measurable, numerical, scientific, trigonometric

    ارجاع به لغت mathematical

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mathematical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mathematical

    لغات نزدیک mathematical

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند