با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Olive Drab

    ˈɑːləvˈdræb ˈɒlɪvdræb
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    انگلیسی آمریکایی رنگ سبز ارتشی
    آموزش تمامی رنگ ها به زبان انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The vintage military jeep was restored to its original olive drab hue.
    - جیپ نظامی قدیمی به رنگ سبز ارتشی اولیه‌ی خود برگردانده شد.
    - The new recruits eagerly donned their olive drab uniforms for the first time.
    - نیروهای جدید برای اولین‌بار مشتاقانه یونیفرم‌های سبز ارتشی خود را پوشیدند.
    noun uncountable
    رنگ سبز زیتونی
    - The fashion designer used olive drab as the main color for the collection.
    - این طراح مد از رنگ زیتونی به‌عنوان رنگ اصلی مجموعه استفاده کرده است.
    - The hiker's backpack was covered in patches of olive drab fabric.
    - کوله‌پشتی کوهنورد با قسمت‌هایی از پارچه‌ی سبز زیتونی پوشیده شده بود.
    noun uncountable
    پارچه‌ی سبز، پارچه‌ی زیتونی
    - The curtains in the living room were made of olive drab.
    - پرده‌های اتاق نشیمن از پارچه‌ی سبز درست شده بودند.
    - I need to buy some olive drab for my sewing project.
    - برای پروژه‌ی خیاطی‌ام باید مقداری پارچه‌ی زیتونی بخرم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت olive drab

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «olive drab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/olive-drab

    لغات نزدیک olive drab

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی