لاین عوض کردن، شروع به حرکت کردن (با ماشین)
He quickly pulled out and headed towards town.
او بهسرعت شروع به حرکت کرد و بهسمت شهر رفت.
The bus pulled out in road.
اتوبوس در جاده لاین عوض میکرد.
عقبنشینی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldiers were ordered to pull out of the war zone.
به سربازان دستور داده شد که از منطقهی جنگی عقبنشینی کنند.
The military convoy began to pull out of the base early in the morning.
کاروان نظامی از صبح زود شروعبه عقبنشینی از پایگاه کرد.
توقف کردن
He decided to pull out of the business deal due to financial concerns.
او تصمیم گرفت بهدلیل نگرانیهای مالی، معاملهی تجاری را متوقف کند.
The government announced its decision to pull out of the international agreement.
دولت تصمیم خود را برای توقف توافق بینالمللی اعلام کرد.
رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن، ترک کردن، بیرون آمدن، خارج شدن
The player pulled out of the game after sustaining an injury.
این بازیکن پساز مصدومیت از بازی بیرون آمد.
She decided to pull out of the project because she felt it wasn't going in the right direction.
او تصمیم گرفت از پروژه خارج شود زیرا احساس میکرد که در مسیر درستی پیش نمیرود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pull out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pull-out