فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

برشته به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تفت‌داده

فونتیک فارسی

bereshte
صفت

crisp, crispy, browned, toasted, roasted

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

تخمه‌کدوی نمک‌زده و برشته

salted and roasted pumpkin seeds

استیک همراه با خوراک سبزیجات برشته سرو می‌شود.

The steak comes with a side of roasted vegetables.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برشته

  1. مترادف:
    بریان بلال پخته تفت‌داده تفتیده

ارجاع به لغت برشته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برشته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برشته

لغات نزدیک برشته

پیشنهاد بهبود معانی