کما به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• همانطور که

• فونتیک فارسی

  kamaa

• قید
  (such) as
  • - کمافی‌السابق

  • - as before

  • - کما اینکه

  • - just as

• اغما

• فونتیک فارسی

  komaa

• اسم
  coma
  • - او از کما درآمد.

  • - He rallied from his coma.

  • - او روزها در کما بود اما الان هوشیار است.

  • - He was in a coma for days, but now he's conscious again.