حلال به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
مشروع، مجاز
فونتیک فارسی
halaal
اسم
permitted, religiously permissible, lawful, legitimate, legal
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- مسلمانان و یهودیان گوشت خوک را حلال نمی‌دانند.
- Moslems and Jews do not consider pork clean.
- مشروبات الکلی در اسلام حلال نیستند
- alcoholic drinks are not religiously permissible in Islam
وشایشگر، واگشا
فونتیک فارسی
hallaal
اسم
solvent, dissolver
- الکل حلال خوبی است.
- Alcohol is a good solvent.
- مایعات حلال
- solvent liquids
- حلال آمفوتری
- amphoteric solvent
- حلال استخراج‌کننده
- extraction solvent
- حلال اسیدی
- acid solvent
- حلال امتزاج‌ناپذیر
- immiscible solvent
- حلال بی‌پروتون
- protic solvent
- حلال‌پوشی
- solvation
- حلال پوشیده
- solvated
- حلال‌پوشی نسبی
- relative solvation
- حلال دو خصلتی
- amphoteric solvent
- حلال غیرآبی
- nonaqueous solvent
- حلال کافت
- solvolysis
- حلال ناقطبی
- non polar solvent
کسی که مسئله یا مشکلی را حل می‌کند
فونتیک فارسی
hallaal
اسم
solver, trouble-shooter, remover, disposer, one who solves (a problem, etc.)
- پول آن‌طور که تو فکر می‌کنی حلال مشکلات نیست!
- Money is not the panacea that you think!
- حلال مشکلات
- problem solver
قانون یهود
مترادف و متضاد حلال
- اسم ≠ حرام
- جایز، روا، شایست، مباح، مجاز، مشروع
- حل‌کننده
- گره‌گشا، گشاینده
ارجاع به لغت حلال
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «حلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/حلال
لغات نزدیک حلال
- - حلاجی
- - حلاجی کردن
- - حلال
- - حلال آمفوتری
- - حلال استخراج کننده