trampled, crushed underfoot
trampled
crushed underfoot
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او برگهای لگدکوب پراکندهی روی زمین را جمع کرد.
She picked up the trampled leaves scattered on the ground.
تمشکهای لگدکوب زمین را قرمز کردند.
The crushed underfoot berries stained the ground red.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لگدکوب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لگدکوب