to sicken, to make sick, to make ill, to disease, to ail
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.
Food poisoning sickened the customers.
غذای مانده ممکن است تو را مریض کند.
Leftover food can make you ill.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مریض کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض کردن