فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

مریض شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناخوش شدن

فونتیک فارسی

mariz shodan
فعل لازم
to fall ill, to fall sick, to sicken, to become ill, to become indisposed, to ail

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- زهرا مریض شد.

- Zahra became ill.

- او بسیار مریض شده بود؛ اما با استراحت و دارو حالا کاملاً سرحال است.

- She had fallen very ill, but with rest and medication, she is now fit as a fiddle.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض شدن

  1. مترادف:
    بیمارشدن ناخوش شدن
    متضاد:
    شفا یافتن معالجه شدن
  1. مترادف:
    تب گرفتن تب داشتن
  1. مترادف:
    دردمند گشتن آهمند شدن

ارجاع به لغت مریض شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض شدن

لغات نزدیک مریض شدن

پیشنهاد بهبود معانی