آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

مریض شدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / mariz shodan /

to fall ill, to fall sick, to sicken, to become ill, to become indisposed, to ail

to fall ill

to fall sick

to sicken

to become ill

to become indisposed

to ail

ناخوش شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

زهرا مریض شد.

Zahra became ill.

او بسیار مریض شده بود؛ اما با استراحت و دارو حالا کاملاً سرحال است.

She had fallen very ill, but with rest and medication, she is now fit as a fiddle.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض شدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
بیمارشدن ناخوش شدن
متضاد:
شفا یافتن معالجه شدن
مترادف:
تب گرفتن تب داشتن
مترادف:
دردمند گشتن آهمند شدن

ارجاع به لغت مریض شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض شدن

لغات نزدیک مریض شدن

پیشنهاد بهبود معانی