آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

مریض کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / mariz kardan /

to sicken, to make sick, to make ill, to disease, to ail

to sicken

to make sick

to make ill

to disease

to ail

ناخوش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.

Food poisoning sickened the customers.

غذای مانده ممکن است تو را مریض کند.

Leftover food can make you ill.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
بیمار کردن ناخوش کردن
متضاد:
شفا دادن معالجه کردن

ارجاع به لغت مریض کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض کردن

لغات نزدیک مریض کردن

پیشنهاد بهبود معانی