فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کسل‌کننده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • خسته‌کننده
  • فونتیک فارسی

    keselkonande
  • صفت
    tedious, boring, humdrum, wearisome, arid, uninteresting, uninspired, prosaic, unexciting, dull, toneless, slow, vapid, unimaginative, tame, unreadable, workaday, plodding, pedestrian, dreary, tiresome, drab, insipid, characterless, flat
    • - جلسه‌ای طولانی و کسل‌کننده

    • - a long and tedious meeting
    • - کتاب جالب شروع شد اما خیلی زود کسل‌کننده شد.

    • - The book started off interesting but quickly became boring.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت کسل‌کننده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کسل‌کننده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کسل‌کننده

لغات نزدیک کسل‌کننده

پیشنهاد بهبود معانی