فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crenellate

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: crenelate

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    کنگره‌دار کردن، دارای کنگره کردن، دندانه‌دار کردن (دیوار قلعه و برج و غیره)
    • - The castle was crenellated to provide better defense against enemy attacks.
    • - قلعه به منظور دفاع بهتر در برابر حملات دشمن کنگره‌دار شد.
    • - The wealthy landowner decided to crenelate his manor house.
    • - زمین‌دار متمول تصمیم گرفت خانه‌ی اربابی‌اش را کنگره‌دار کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crenellate

  1. verb Supply with battlements
    Synonyms: crenel, crenelate

ارجاع به لغت crenellate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crenellate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crenellate

لغات نزدیک crenellate

پیشنهاد بهبود معانی