Deconstruction

    ˌdiːkənˈstrʌkʃn ˌdiːkənˈstrʌkʃn
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    ساخت‌شکنی، واسازی، شالوده‌شکنی، بن‌فکنی، ساخت‌گشایی (در ادبیات به‌منظور نشان دادن این است که هیچ معنای ثابتی وجود ندارد، اما می‌توان آن را به روشی متفاوت برای هر خواننده قابل‌درک کرد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - The deconstruction of the old building began last week.
    - عملیات ساخت‌شکنی ساختمان قدیمی از هفته‌ی گذشته آغاز شد.
    - The deconstruction of the novel revealed multiple layers of interpretation.
    - واسازی رمان لایه‌های متعددی از تفسیر را آشکار کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد deconstruction

    1. noun A philosophical theory of criticism (usually of literature or film) that seeks to expose deep-seated contradictions in a work by delving below its surface meaning
      Synonyms: deconstructionism

    ارجاع به لغت deconstruction

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deconstruction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deconstruction

    لغات نزدیک deconstruction

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند