Deconstructionist

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ساختارشکن، هنجارشکن، ساخت‌شکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He was a deconstructionist philosopher.
- او یک فیلسوف ساخت‌شکن بود.
- deconstructionist critics
- منتقدان ساخت‌شکن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deconstructionist

  1. noun, adjective exposing a text’s multiple meanings
    Synonyms: critical, debunking, demystifying, demythifying, hermeneutical, reinterpreting, revisionist

ارجاع به لغت deconstructionist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deconstructionist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deconstructionist

لغات نزدیک deconstructionist

پیشنهاد بهبود معانی