با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Hoodie

    ˈhʊdi ˈhʊdi
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از hoody به‌جای hoodie استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable informal
    پوشاک هودی (نوعی ژاکت یا سویشرت کلاه‌دار)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - She wore a comfy hoodie to the birthday party.
    - او برای جشن تولد هودی راحتی پوشیده بود.
    - I bought a new hoodie for the winter season.
    - من برای فصل زمستان هودی جدیدی خریدم.
    - The colorful hoodie had a cool design that made it stand out from the rest.
    - هودی رنگارنگ طراحی جالبی داشت که آن را از بقیه متمایز می‌کرد.
    noun countable informal
    انگلیسی بریتانیایی فرد هودی‌پوش (کسی که هودی به تن دارد)
    - Everyone noticed the hoodie sitting alone on the bench.
    - همه متوجه فرد هودی‌پوشی شدند که به‌تنهایی روی نیمکت نشسته بود.
    - A mysterious hoodie appeared at the event, drawing many curious glances.
    - فرد هودی‌پوش مرموزی در مراسم حاضر شد و نگاه‌های کنجکاو بسیاری را به خود جلب کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hoodie

    1. noun a sweatshirt (= cotton clothing for the upper body) that has a hood to cover the head
    2. noun a person who wears a hoodie

    ارجاع به لغت hoodie

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hoodie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hoodie

    لغات نزدیک hoodie

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی