فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Main Character Syndrome

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    سندرم شخصیت اصلی (ذهنیتی که در آن فرد خود را مرکز توجه می‌داند و فکر می‌کند که تمام رویدادها و تعاملات اطراف او به‌طور خاص به او مربوط هستند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Her constant need for attention made her friends think she had main character syndrome.
    - نیاز مداوم او به توجه باعث شد دوستانش فکر کنند که او به سندرم شخصیت اصلی دچار است.
    - People with main character syndrome may struggle to empathize with others' experiences.
    - افرادی که دچار سندرم شخصیت اصلی هستند ممکن است در همدلی با تجربیات دیگران مشکل داشته باشند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد main character syndrome

    1. noun a mindset where an individual perceives themselves as the central figure in their life or story, believing that everything around them revolves around them

    ارجاع به لغت main character syndrome

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «main character syndrome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/main-character-syndrome

    لغات نزدیک main character syndrome

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه