معنی mv به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation

برق (mv) یا (mV) (millivolt) میلی‌ولت (یک‌هزارم ولت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The sensor output is measured in mv.

- خروجی سنسور بر حسب میلی‌ولت اندازه‌گیری می‌شود.

- The battery's output was measured at 1.5 mV.

- خروجی باتری ۱/۵ میلی‌ولت اندازه‌گیری شد.

abbreviation

دستور زبان زبان‌شناسی (MV) (main verb) فعل اصلی

- Can you identify the MV in this paragraph?

- آیا می‌توانید در این پاراگراف فعل اصلی را تشخیص دهید؟

- The English language has many irregular MVs that can be difficult to learn.

- زبان انگلیسی افعال اصلی بی‌قاعده‌ی زیادی دارد که یادگیری آن‌ها می‌تواند دشوار باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mv

noun A radioactive transuranic element synthesized by bombarding einsteinium with alpha particles (Md is the current symbol for mendelevium but Mv was formerly the symbol)

Synonyms: mendelevium, md, atomic number 101
noun A unit of potential equal to one thousandth of a volt

Synonyms: millivolt

ارجاع به لغت mv

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «mv» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mv

لغات نزدیک mv

- muzzleloader
- muzzy
- mv
- MVP
- MW

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار