Polyphonic

    ˌpɑːləˈfɑːnɪk ˌpɒlɪˈfɒnɪk
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    adjective
    دارای چند‌صدا، پر‌آوا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    adjective
    (موسیقی) پلیفونیک، چند‌آوایی (contrapuntal هم می‌گویند)، (پیانو و غیره) چند‌آهنگی
    adjective
    (آواشناسی- نمایشگر دو یا چند صدا مانند e در واژه‌های eat و cereal) چند‌آوا، چند‌‌صدا (polyphonous هم می‌گویند)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد polyphonic

    1. adjective Having two or more independent but harmonically related melodic parts sounding together
      Synonyms: harmonic, contrapuntal; two part, contrapuntal, polyphonous, etc.; choral, orchestral
      Antonyms: monophonic

    ارجاع به لغت polyphonic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «polyphonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/polyphonic

    لغات نزدیک polyphonic

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند