با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Ratatouille

    ˌrætəˈtuːi ˌrætəˈtuːi
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    ratatouille, راتاتویی (غذای سنتی فرانسوی که با سبزیجات پخته می‌شود)
    غذا و آشپزی راتاتویی (غذای سنتی فرانسوی که با سبزیجات پخته می‌شود)
    افعال مربوط به آشپزی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The flavors in the ratatouille were perfectly balanced.
    - مزه و بوی راتاتویی کاملاً متعادل بود.
    - I love the combination of vegetables in ratatouille.
    - عاشق ترکیب سبزیجات در راتاتویی هستم.
    - The ratatouille at the restaurant was the best I've ever tasted.
    - راتاتویی این رستوران بهترین طعمی بود که تابه‌حال چشیده بودم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت ratatouille

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ratatouille» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ratatouille

    لغات نزدیک ratatouille

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند