با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Vice-chancellor

    ˈtʃænsʌlər ˈvaɪsˈtʃɑːnsələ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: vice chancellor

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    انگلیسی بریتانیایی مدیر ارشد اداری دانشگاه (مسئول امور آکادمیک و اداری)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - The vice-chancellor's office is located on the top floor of the administration building.
    - دفتر مدیر ارشد اداری دانشگاه در طبقه‌ی فوقانی ساختمان اداری قرار دارد.
    - The vice chancellor is responsible for overseeing the hiring of new faculty members and staff.
    - مدیر ارشد اداری مسئول نظارت بر استخدام اعضای هیئت علمی و کارکنان جدید است.
    noun countable
    انگلیسی آمریکایی معاون رئیس دانشگاه
    - The vice-chancellor is responsible for overseeing the academic programs and faculty at the university.
    - معاون رئیس دانشگاه مسئول نظارت بر برنامه‌های علمی و هیئت علمی در دانشگاه است.
    - My father is vice chancellor.
    - پدرم معاون رئیس دانشگاه است.
    noun uncountable
    معاون، نایب‌رئیس
    - The selection committee interviewed several candidates for the position of vice-chancellor.
    - کمیته‌ی گزینش با چند نفر از متقاضیان سمت معاون مصاحبه کرد.
    - The vice-chancellor is responsible for overseeing the daily operations of the office.
    - نایب‌رئیس مسئولیت نظارت بر کارهای روزانه‌ی اداره را بر عهده دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت vice-chancellor

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vice-chancellor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vice-chancellor

    لغات نزدیک vice-chancellor

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی