Zip Line

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable uncountable
  ورزش بندسره، زیپ‌لاین (نوعی وسیله‌ی ترابری متشکل از قرقره‌ی معلق روی طنابی از جنس فولاد زنگ‌نزن)
  • - The zip line tour allowed us to see the stunning scenery from a different perspective.
  • - تور بندسره به ما این امکان را داد که مناظر خیره‌کننده را از منظری متفاوت ببینیم.

  • - The zip line was a popular attraction at the park, drawing in many visitors.
  • - زیپ‌لاین یکی از جاذبه‌های محبوب در این پارک بود که بازدیدکنندگان زیادی را به خود جذب می‌کرد.
• verb - intransitive
  ورزش بندسره‌سواری کردن، زیپ‌لاین‌سواری کردن
  • - The children giggled with excitement as they prepared to zip line.
  • - بچه‌ها در حالی که آماده می‌شدند بندسره‌سواری کنند، از هیجان می‌خندیدند.

  • - The group of friends spent the afternoon zip lining.
  • - گروه دوستان بعدازظهر را به زیپ‌لاین‌سواری کردن گذراندند.