آخرین به‌روزرسانی:
نقص به انگلیسی
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
اسم
فونتیک فارسی / naghs /
defect, fault, blemish, foible, flaw, failing, deformity, imperfection, drawback
عیب، کاستی
نقص بنیادین این طرح
the innate defect in this plan
گلدان به دلیل نقص در لعاب ارزان فروخته شد.
The vase was sold cheaply because of a fault in the glaze.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
نقص برق آتش‌سوزی را به دنبال داشت.
An electrical fault caused the fire.
اسم
فونتیک فارسی / naghs /
deficiency, inadequacy, shortcoming, paucity, insufficiency, inadequateness, dysfunction, lack, want, shortage
کمبود، فقدان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نقص در رژیم غذایی این کودک
the deficiency in this child's diet
نقص ورزشکار در استقامت به قیمت باختش در مسابقه تمام شد.
The athlete's deficiency in stamina cost him the race.
مترادف و متضاد نقص
-
مترادف:خرابی خرده شایبه صدمه عیب کاستی کاهش کمبود کمی نارسایی نقصان
ارجاع به لغت نقص
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «نقص» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نقص
لغات نزدیک نقص
- - نقشی را با برداشت خود اجرا کردن
- - نقشینه
- - نقص
- - نقص دار
- - نقص در عملکرد