report card, grade sheet
کارنامه نشان داد که ریاضیام خیلی ضعیف است.
The grade sheet showed that I was so bad at Math.
معلم در پایان نیمسال کارنامهی دانشآموزان را بین آنها پخش کرد.
The teacher handed out the grade sheet to each student at the end of the semester.
report, performance sheet
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کارنامه نشانگر یک افزایش مداوم در ارقام فروش سه ماه گذشته بود.
The performance sheet showed a steady increase in sales figures over the last quarter.
مدیر کارنامه را بررسی و سختکوشی کارکنان را تحسین کرد.
The manager reviewed the performance sheet and praised the employees for their hard work.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کارنامه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کارنامه