با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    D-day

    ˈdiː deɪ ˈdiː deɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun singular countable
    تاریخ روز دی، دی دی (روز استقرار ارتش متفقین در فرانسه در روز ششم ژوئن ۱۹۴۴)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - D-Day is remembered as one of the most significant military operations in history
    - از روز دی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عملیات‌های نظامی در طول تاریخ یاد می‌شود.
    - The success of D-Day played a crucial role in the eventual liberation of France from German occupation during World War II.
    - موفقیت دی دی نقش مهمی در آزادی نهایی فرانسه از اشغال آلمان در طول جنگ جهانی دوم ایفا کرد.
    noun singular countable
    روز موعود، روز مهم، روز معرکه (معمولاً به‌صورت مفرد می‌آید)
    - I am preparing myself for D-day.
    - دارم خودم را برای روز موعود آماده می‌کنم.
    - D-day marked the beginning of a new era.
    - روز موعود آغاز یک دوره‌ی جدید بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد D-day

    1. noun Date of the Allied landing in France, World War II
      Synonyms: 6 June 1944

    ارجاع به لغت D-day

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «D-day» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/d-day

    لغات نزدیک D-day

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی