Eleven

    ɪˈlevn ɪˈlevn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      elevens
    ذخیره در لغات برگزیده

    معنی و نمونه‌جمله

    noun A1
    یازده، عدد یازده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - eleven children
    - یازده کودک
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد eleven

    1. noun the cardinal number that is the sum of ten and one
      Synonyms:
      11 xi
    1. noun a team that plays football
      Synonyms:
      football team
    1. adjective being one more than ten
      Synonyms:
      11 xi

    ارجاع به لغت eleven

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «eleven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eleven

    لغات نزدیک eleven

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه