Infotainment

    ɪnfoʊˈteɪnmənt ˌɪnfəʊˈteɪnmənt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    آمیزواج سرگرمی رسانه‌ای (اطلاعاتی که در رسانه‌ها به صورت سرگرم‌کننده ارائه می‌شوند) (برنامه‌های تلویزیونی که اطلاعات را به شیوه‌ای سرگرم‌کننده ارائه می‌دهند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Infotainment has transformed how we consume information in the digital age.
    - سرگرمی رسانه‌ای نحوه‌ی مصرف اطلاعات در عصر دیجیتال را تغییر داده است.
    - The new TV channel specializes in infotainment, blending news with entertainment.
    - این کانال تلویزیونی جدید در زمینه‌ی سرگرمی رسانه‌ای تخصص دارد و اخبار را با سرگرمی ترکیب می‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد infotainment

    1. noun television programming that presents information (as news) in a manner intended to be entertaining

    ارجاع به لغت infotainment

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «infotainment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infotainment

    لغات نزدیک infotainment

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند