فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Interventionist

ˌɪnt̬ərˈvenʃnɪst ˌɪntəˈvenʃnɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    دخالت‌گر، مداخله‌جو
  • adjective
    دخالت‌گرانه، مداخله‌جویانه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت interventionist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interventionist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interventionist

لغات نزدیک interventionist

پیشنهاد بهبود معانی