Ism
ˈɪzm
ˈɪzm
آخرین به‌روزرسانی:
معنی
noun
اصول، عقیده، اعتقاد، رویه، مکتب، سیستم عملی، گرایش، اصالت.( suf =) پسوندی بمعنی >عمل< و >کار< و>طریقه عمل< و >حالت< و >شرط< و >پیروی<
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد ism
-
noun A belief (or system of beliefs) accepted as authoritative by some group or schoolSynonyms: doctrine, dogma, belief, theory, philosophy, philosophical system, school-of-thought
ارجاع به لغت ism
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «ism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ism
لغات نزدیک ism
- - islets of langerhans
- - islington
- - ism
- - ismailia
- - ismailian