Olympic Games

    American: oˈlɪmpɪkˈɡeɪmz British: əˈlɪmpɪkɡeɪmz
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    این لغت به شکل the Olympic Games نیز نوشته می‌شود.

    همچنین می‌توان از Olympics به‌جای Olympic Games استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun plural
    ورزش بازی‌های المپیک، مسابقات المپیک (معتبرترین رویداد ورزشی جهان که هر چهارسال یک‌بار به‌صورت بین‌المللی برگزار می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The history of the Olympic Games dates back to ancient Greece.
    - تاریخچه‌ی بازی‌های المپیک به یونان باستان برمی‌گردد.
    - Iran first participated in the Olympic Games in 1900.
    - ایران نخستین بار در سال ۱۹۰۰ در مسابقات المپیک شرکت کرد.
    - Athletes from around the world compete in the Olympic Games.
    - ورزشکاران از سراسر جهان در بازی‌های المپیک شرکت می‌کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد Olympic Games

    1. plural noun A set of international sports competitions that happen once every four years
      Synonyms: Olympics, the Olympics, the Olympic Games

    ارجاع به لغت Olympic Games

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «Olympic Games» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/olympic-games

    لغات نزدیک Olympic Games

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند