امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Shiva

    ˈʃiːvə ˈʃiːvə
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    در معنای اول همچنین می‌توان از siva به‌جای shiva استفاده کرد.

    در معنای دوم همچنین می‌توان از shivah به‌جای shiva استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    شیوا (خدای ویرانی و تولد دوباره در آیین هندو)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Many followers of Hinduism worship Shiva in sacred temples to pay their respects.
    - بسیاری از پیروان آیین هندو، برای ادای احترام به شیوا، در معابد مقدس به نیایش می‌پردازند.
    - Shiva, the god of destruction and regeneration, is considered one of the three principal gods in Hinduism.
    - شیوا، خدای نابودی و بازآفرینی، در آیین هندو یکی از سه خدای اصلی به شمار می‌رود.
    noun countable
    شیوا (سوگواری هفت‌روزه در یهودیت)
    - After the funeral, the family held a shiva to mourn their loss.
    - پساز مراسم خاکسپاری، خانواده شیوایی برای سوگواری شخص فوت‌شده برگزار کردند.
    - Shiva customs vary between different Jewish communities.
    - آداب شیوا در جوامع مختلف یهودی متفاوت است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد shiva

    1. noun (Judaism) a period of seven days of mourning after the death of close relative
      Synonyms:
      shivah shibah
    1. noun The destroyer; one of the three major divinities in the later Hindu pantheon
      Synonyms:
      siva

    ارجاع به لغت shiva

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shiva» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shiva

    لغات نزدیک shiva

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه