فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Turbinate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    وارونه مخروط، فرفره‌ای، مانند مخروط وارونه، مارپیچ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد turbinate

  1. noun Any of the scrolled spongy bones of the nasal passages in man and other vertebrates
    Synonyms: turbinate-bone, turbinal
  2. adjective In the shape of a coil
    Synonyms: coiling, helical, spiral, spiraling, volute, voluted, whorled

ارجاع به لغت turbinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turbinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turbinate

لغات نزدیک turbinate

پیشنهاد بهبود معانی