دلشوره به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• دلواپسی، نگرانی

• فونتیک فارسی

  delshoore

• اسم
  misgiving, presentiment, worry, jitters, anxiety, premonition
  • - دلشوره‌اش وقتی ثابت شد که خبر بد را شنید.

  • - His presentiment proved to be true when he received the bad news.

  • - همیشه قبل از امتحانات مهم دلشوره می‌گیرم.

  • - I always get the jitters before important exams.