کالوکیشن‌ (Collocation) در انگلیسی

be superior to

برتربودن، ارجحیت داشتن بر، بهتربودن، چربیدن بر

be sure (of something)

(نسبت به چیزی) اطمینان داشتن، مطمئن بودن، یقین کردن

be thankful for small mercies

قدر عافیت را دانستن، خدا را شکر کردن

be the despair of

موجب نومیدی بودن

be to blame

تقصیر داشتن، مقصر بودن

be under a delusion

دچار توهم بودن، دچار کژپنداشت بودن

be under contract

(طبق قرارداد) موظف بودن، قرارداد داشتن با

be under observation

تحت‌نظر بودن، تحت بررسی بودن، تحت معاینه بودن، زیر برنگری بودن

be under the illusion that

به غلط تصور کردن، هرز پنداشتن

be wary of (something)

مواظب (چیزی) بودن، (چیزی را) پاییدن، برحذر بودن

be wrapped in something

در چیزی پوشانده شدن

bear witness

شاهد بودن
شهادت دادن، گواهی دادن، شاهد بودن

bearer bonds

اوراق قرضه‌ی قابل‌پرداخت در وجه حامل، سند قرضه‌ی بی‌نام

bearer certificate

گواهینامه‌ی بی‌نام

bearer check (cheque)

چک در وجه حامل

bearer shares

سهام بی‌نام

beat time

رنگ گرفتن، ضرب گرفتن

because of

به خاطر، به دلیل، به واسطه

become (or turn) crimson

قرمز شدن، (از خجالت) سرخ شدن

become a habit

عادت شدن

become extinct

نابود شدن، منقرض شدن، برافتاده شدن

bed and board

(در پانسیون‌ها و برخی هتل‌ها) بستر و خوراک، اتاق و سه وعده غذا

beef about (something)

شکایت کردن، غر و لند زدن

before dark

پیش از غروب، پیش از فرا رسیدن شب

before the mast

(قدیمی) ناویگری، (خدمت) به عنوان ملوان، ملوانی

before the wind

(کشتی) هم‌مسیر باد، همراه بادی که از عقب کشتی می‌وزد، جلو باد

beg leave

اجازه خواستن

beginner’s luck

شانس شخص تازه‌کار، خوشبختی اتفاقی

bell curve

کمان زنگ‌سان، منحنی زنگدیس

bell-shaped

زنگدیس، ناقوس مانند

below (the) ground

زیرزمین، در ژرفای زمین

below decks

زیرعرشه، درون (کشتی)

bend double

خمیده شدن، (پشت انسان) خم شدن، دولا شدن

bernoulli effect

پدیده‌ی برنولی

bernoulli theorem

قضیه‌ی برنولی

better off

موفق‌تر، در وضع بهتر، پردرآمدتر، پولدارتر

betting on horses

شرط‌بندی روی اسب

between times

در میان دو زمان یا دوره، در آن میان

bevelled edge

لبه‌ی شیب‌دار، لبه‌ی پخ، لبه‌ی پخ‌دار

beyond (or over) the sea(s)

در آن سوی دریا(ها)، در ماورای بحار

beyond (or without) doubt

بدون شک، بی‌شک، مطمئناً

beyond (or without) price

پربها، قیمتی از قیمت گذشته، گران‌بها

beyond belief

باورنکردنی (آن سوی مرز باور)
باور نکردنی

beyond dispute

غیرقابل بحث، قطعی، واضح، بی‌چون و چرا

beyond measure

بیش از حد، بیش از اندازه، بی‌حد، بسیار

beyond number

بی‌شمار
بی‌شمار، ناشمردنی، شمارناپذیر

beyond recognition

تشخیص‌ناپذیر، نشناختنی

bid fair

محتمل بودن، به احتمال زیاد (کردن یا بودن)

bid welcome

خوشامد گفتن

big win

پیروزی بزرگ، برد بزرگ

bile duct

مجرای صفرا، زرداب‌راه
مجرای صفرا، زرداب راه

bill of exchange

برات، حواله

bill of indictment

ادعانامه، اتهام‌نامه

bill of sale

سند فروش، فاکتور

bitter lemon

آبلیمو و مشروب الکلی، لیموی تلخ

blaze abroad

(قدیمی) برملا کردن، اعلام کردن، فاش کردن

bleak landscape

چشم‌انداز دلگیر

bless me (or you, him, etc.)

اظهاری که نشان تعجب یا تعرض یا خوشی است

blissful ignorance

ناآگاهی از چیزهای ناخوشایند، جهل توأم با شادکامی

block the view

جلوی منظره را گرفتن

bloodshed, n.

خونریزی، کشتار

blow one’s nose

دماغ خود را گرفتن (با دستمال و غیره)، بینی خود را پاک کردن

blue vitriol

(chalcanthite ،copper sulfate) کات کبود

boarding pass

کارت ویژه‌ی سوار شدن به هواپیما

boat trip

سفر آبی، سفر با قایق، آب‌گشت (سفر یا گشت‌و‌گذار آبی با قایق، به‌ویژه برای تفریح)

bode ill

بدیمن بودن، شگون بد داشتن، از آینده‌ی بدی خبر دادن

bode well

خوش یمن بودن، شگون داشتن، از آیندهی خوبی خبر دادن

bodes ill (or augurs ill)

بدشگون است، آینده‌ی خوبی ندارد

body forth

(از راه هنر) موجودیت دادن به، شکل و جسم دادن، آشکار ساختن

boil dry

جوشیدن و تمام شدن (در اثر تبخیر)