لینک مطلب کپی شد

۱۸

به‌روزرسانی ۲۰ شهریور ۱۴۰۳

انتشار ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

کالوکیشن‌ (Collocation) در انگلیسی

لغت
معنی

be (or feel) sorry for somebody

دل (کسی) به حال کسی سوختن، دلسوزی کردن برای کسی

be a cinch

سهل‌الوصول بودن، (حتماً یا به آسانی) به دست آمدن

be a good thing that

جای شکرش باقی بودن، خوب بودن که

be a witness of (something)

گواه بر چیزی بودن، دلیل بر چیزی بودن

be a wonder

اعجاب‌انگیز بودن، معجزه بودن، شگفت‌آور بودن

be against something (or someone)

مخالف چیزی (یا کسی) بودن

be agreed

متفق‌القول بودن، هم‌عقیده بودن، یکدل بودن، توافق داشتن

be ahead (of)

جلو بودن (از)، پیشرفته‌تر بودن (از)

be buried alive

زنده به گور شدن، زیر آوار ماندن

be compatible with

جور بودن با، خوردن به، سازگار بودن با

be composed of

متشکل بودن از

be compounded of

مرکب بودن از، متشکل بودن از، هم‌نهاد بودن

be comprised of

مشتمل بودن بر، دارا بودن

be concerned with (something)

1- علاقه‌مند بودن به (موضوعی)، ذی‌نفع بودن در 2- مربوط بودن به، رابطه داشتن با

be conditioned by

تحت‌تأثیر (چیزی) بودن

be confined

مشغول وضع حمل بودن، در زایمان بودن

be conspicuous by one’s absence

به وضوح غایب بودن، کاملاً چشم‌گیر بودن عدم حضور کسی

be convinced

اطمینان داشتن، معتقد بودن، پذیرفتار بودن، پذیرا بودن، اعتقاد راسخ داشتن

be correct

حق داشتن، درست گفتن یا اندیشیدن، بی‌لغزش بودن

be cursed with

دچار بودن، رنج بردن از، مصیبت‌دار بودن

be deaf to

گوش شنوا نداشتن، بی‌توجه بودن به، ترتیب اثر ندادن

be death on

نابود کردن، ویرانگر بودن، موجب مرگ و نابودی شدن

be delivered of

(زن آبستن) فارغ شدن

be dishonest with

روراست نبودن، صادق نبودن (با کسی)، نارو زدن

be dripping with (something)

(از چیزی کاملاً) خیس بودن

be edged with (something)

در حاشیه‌ی (چیزی) قرار داشتن، احاطه شدن

be expecting

(عامیانه) آبستن بودن

be firm with somebody

(با کسی) جدی بودن، (مثلاً بچه را) لوس نکردن

be given to understand

حالی کردن یا شدن، فهماندن

be going to

خواستن، در نظر داشتن

be hard on

1- سخت‌گیری کردن، با خشونت رفتار کردن
2- سخت بودن (برای کسی)، ناخوشایند بودن، دردآور بودن، طاقت‌فرسا بودن

be in (full) bloom

شکوفا بودن، پرگل بودن، پرغنچه بودن

be in (full) blossom

(غرق ) در شکوفه بودن، (کاملاً) شکوفا بودن

be in a (or the) minority

در اقلیت بودن

be in a fuss

سراسیمه بودن، جوش‌زدن، کولی‌بازی درآوردن

لغت
معنی

be in a revolt against something (or someone)

بر علیه چیزی (یا کسی) در حال شورش بودن

be in communication with

در ارتباط بودن با…، در تماس بودن با…

be in disgrace with

از چشم افتادن، مغضوب بودن، مورد بی‌مهری بودن، رو سیاه بودن

be in good trim

سالم بودن، سرومرو گنده بودن، چست و سالم بودن، دارای وزن متناسب بودن

be in love with someone

عاشق کسی بودن

be in possession (of something)

(چیزی را) مالک بودن یا در اختیار داشتن

be in ruins

خرابه بودن، مخروبه بودن

be in short supply

دستخوش کمبود بودن، کم بودن، به اندازه‌ی کافی وجود نداشتن

be in someone’s debt

مدیون کسی بودن

be in the market for

خریدار بودن، خواستار خرید چیزی بودن

be in the wash

درحال شسته شدن بودن، هنوز خیس بودن

be in touch with

تماس داشتن با، در رابطه بودن با، در تماس بودن با

be independent of

مستقل بودن از، آزاد بودن از، خودباش بودن

be lacking in (something)

کمبود داشتن، (چیزی را) کسر داشتن

be lucky to

خوش اقبال بودن در، شانس آوردن

be mistaken

در اشتباه بودن، اشتباه کردن

be nice to someone

با کسی خوش‌رفتاری‌کردن، روی خوش نشان‌دادن، لطف‌داشتن

be obligated to someone

زیر بار منت کسی بودن، مدیون کسی بودن، نسبت به کسی موظف بودن

be of the opinion that

عقیده داشتن که، براین نظر بودن که

be of the same mind about something (or someone)

درباره‌ی چیزی (یا کسی) هم‌عقیده بودن

be on the booze

زیاده مشروب الکلی خوردن

be on the market

فروشی بودن، در معرض فروش بودن

be on the trail of

(از روی رد پا یا شواهد و مدارک) دنبال کسی یا چیزی بودن، در تعقیب بودن

be possessed of

دارا بودن، در اختیار داشتن، بهره‌مند بودن از

be praying for something

سخت خواستن، سخت امیدوار بودن

be prepared for something

آماده‌ی چیزی بودن، (برای کاری یا چیزی) آمادگی داشتن

be privy to

(به‌طور محرمانه) آگاه بودن، مطلع بودن، باخبر بودن

be proud to

مفتخر بودن به، سرفراز بودن

be quit of somebody (or something)

از شر کسی (یا چیزی) راحت شدن

be revenged

انتقام گرفتن، خونخواهی کردن

be rid of

(از شر چیزی) خلاص شدن، دک کردن

be sarcastic

طعنه زدن، طعنه‌آمیز بودن، کنایه زدن، تکه انداختن، کنایه زدن، نیش و کنایه زدن، شوخ بودن، شوخی کردن

be short of breath

دچار تنگی نفس بودن، تنگی نفس داشتن

be soft on

1- با ملایمت رفتار کردن، مهربانی کردن به 2- احساس عاشقانه داشتن (نسبت به کسی)

be sunk in something

در اندوه غرق بودن

کالوکیشن چیست؟

کالوکیشن «ترکیبی قابل پیش‌بینی از کلمات» است که می‌توانند از هر نوع کلمه‌ای مانند فعل، اسم، قید و صفت ساخته شوند. هیچ قاعده‌ای برای collocation در زبان انگلیسی وجود ندارد، آنها فقط ترکیبی از کلمات هستند که می‌توانیم با آنها آشنا شویم و سپس به درستی استفاده کنیم.


نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات (۱۸)