فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

آمدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

رسیدن

فونتیک فارسی

aamadan
فعل لازم

to come, to move toward, to arrive

زمان رفتن ما آمده است.

The time has come for us to leave.

کی به دیدن من می‌آیی؟

When will you arrive to visit me?

سزاوار بودن، برازنده بودن

فونتیک فارسی

aamadan
فعل لازم

to become, to suit, to fit, to befit

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

لباس به هیچ‌کس نمی‌آید.

The dress doesn't fit anyone.

آن کلاه به شما می‌آید.

That hat suits you.

قصد کاری داشتن

فونتیک فارسی

aamadan
فعل لازم

to want, as soon as

آمدم تا خداحافظی کنم.

I want to say goodbye.

همین که برای بازی آمدم، مغازه را بستند.

They closed the shop as soon as I came to play.

فعل کمکی در فعل مرکب

فونتیک فارسی

aamadan
فعل لازم

as an auxiliary verb in compound verbs

پیش آمدن

to happen

پز آمدن

to vamp

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت آمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آمدن

لغات نزدیک آمدن

پیشنهاد بهبود معانی