آخرین به‌روزرسانی:
برقراری به انگلیسی
معنی
establishment, working order, installation, appointment
establishment
working order
installation
appointment
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ارجاع به لغت برقراری
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «برقراری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برقراری
لغات نزدیک برقراری
- - برقرار کردن سرزمین بکر
- - برقرارسازی
- - برقراری
- - برقع
- - برقلمبیدن